جدول جو
جدول جو

معنی نهان دانی - جستجوی لغت در جدول جو

نهان دانی(نِ / نَ)
علم به غیب. (یادداشت مؤلف). صفت و عمل نهان دان. رجوع به نهان دان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نهان دانه
تصویر نهان دانه
ویژگی گیاهی که دانه اش درون میوه است مانند گلابی و سیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهان دان
تصویر نهان دان
غیب دان، آنکه از غیب آگاه است و غیب و نهان را می داند، دانندۀ غیب، عالم الغیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهان خانه
تصویر نهان خانه
جایی که در آن چیزی پنهان کنند، خلوت خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جهان داری
تصویر جهان داری
پادشاهی، مربوط به پادشاه، در علوم سیاسی سلطنتی، سمت پادشاه، شاهی، سلطنت
فرهنگ فارسی عمید
(نِ / نَ نَ / نِ)
در طبیعی، نهان دانگان، مستورالبذور. رستنی هائی که دانۀ آنها پوشیده است مثل باقلا. (لغات فرهنگستان). و نیز رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 124 و 197 شود
لغت نامه دهخدا
جای نان، صندوق یا سبدی که در آن نان نهند، دیگ یا گنجۀ جای نان، جای نگه داشتن نان، ظرفی که نان در آن نگه دارند، محل ارتزاق، وسیلۀ اعاشه، راه معاش، ممر رزق، آنجا یا آن وسیله که از آن کسب رزق کنند: آزادی ناندانی عده کثیری شده است، (یادداشت مؤلف)، منبر و مسجد ناندانی ملا حسن است، مجازاً، شکم، معده،
- امثال:
همه جا سست و مست است ناندانیم درست است
لغت نامه دهخدا
(زَ)
سخن دانی. زبان آوری. فصاحت. زبان داری. اهل سخن بودن. توانایی در سخن:
زبان دانی تو را مغرور خود کرده ست لیکن تو
نجات اندر خموشی دان زیان اندر زبان دانی.
سنائی.
شوخ چشمی بین که میخواهد کلیم بی زبان
پیش شمع طور اظهار زبان دانی کند.
صائب.
، زبانهای متعدد غیر از زبان مادری دانستن. ترجمه دانستن و توانستن. بلغات متعدد تکلم کردن. رجوع به زبان دان شود
لغت نامه دهخدا
(نِ / نَ هامْ)
عمل و صفت نهان بین. رجوع به نهان بین شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ وَ)
دهی است از دهستان فریمان بخش داورزن شهرستان سبزوار. در 6هزارگزی غرب جادۀ داورزن به کهنه، در منطقۀ کوهستانی معتدل هوایی واقع است و 584 تن سکنه دارد. آبش از قنات و رود خانه محلی و محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
جای نان، صندوق یا سبدی که نان در آن نهند، نان دانی، رجوع به ناندانی شود
لغت نامه دهخدا
گیاهی که دانه ای در داخل میوه پوشیده و مستور باشد مثل گیلاس و گلابی و جز آن: مستور البذر (نهان دانگان)، یا نهان دانگان. (نو) جمع نهان دانه. رده عظیمی از گیاهان گل دار (پیدا زا) که دانه های آنها در تخمدان بسته ای قرار گرفته و پوسته ای آنها را میپوشاند و معمولا این تخمدان بسته پس از رسیدن میوه گیلاه را تشکیل میدهد: مستور البذور
فرهنگ لغت هوشیار
مخزنی که در میان دو دیوار یا گوشه ای از خانه سازند به جهت ذخیره غلات و غیره: (روزی طلب کنی در نهانخانهاء زمین)، خلوت خانه، خانه ای که در زیر زمین سازند تا در فصل گرما در آنجا بیارامند: نهان دره، جایی که در آن خاشاک و خاکروبه ریزند، مقبره گور. یا نهان خانه غیب. عالم غیب جهان باطن: (هست رای توکه اسرار نهانخانه غیب غایبانه کند ارباب دول را اعلام) یا نهان خانه فکر (فکرت)، مخزن اندیشه مخفی گاه افکار: (دانای آشکار و نهان داند که از نهانخانه فکرت هیچ صاحب سخن متاعی دربار خود نبستم) یا نهان خانه قریحت (قریحه)، مخزن قریحه شعر: (این دو بیت از نهانخانه قریحت بعرصه بیاض فرستاد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نان داری
تصویر نان داری
نان داشتن، فراهم بودن اسباب معاش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نان دانی
تصویر نان دانی
محل درآمد و کسب و کار، مجازاً، شکم، معده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهان خانه
تصویر نهان خانه
((~. نِ))
خلوت خانه، جایی که در آن چیزی را پنهان کنند، مقبره، گور
فرهنگ فارسی معین